آنیلآنیل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

آنیل جون گلم

تولد یکسالگی ات مبارک

  امروز ده دی ماه  واولین تولد گل دخترم است آنیل جون چون امروز مصادف بود با رحلت پیامبر تولدتو انداختیم روز جمعه این هفته و کلی مهمون دعوت کردیم امیدوارم همه چی خوب پیش بره......... عزیز دل مامان وبابا تولد یکساگیت مبارک انشاالله صد ساله بشی  ...
10 دی 1392

دندون آنیل خانوم

آنیل خانوم بی دندون         حالا داره یه دندون  آخ جونمی جون دختر گلم آنیل جونم پنج شنبه 14 آذر ماه ساعت حدود3 ظهر بود داشتیم یواش یواش حاضر میشدیم بریم خونه عمو داریوش اینا تولد آیناز جونی که تو از روی زمین یه چیزی برداشتی و گذاشتی تو دهنت و بابا اومد از دهنت در بیاره که احساس کرد دستش به یه چیزی خورد و به من گفت فکر کنم آنیل خانوم دندون در آورده که بله آنیل جون اولین دندونشو در آورد مبارکه آنیلی...... ...
26 آذر 1392

آنیل و عاشوراو تاسوعای حسینی

  آنیل جونم معذرت عزیزم اصلا وقت نمی کنم بیام وب وبرات بنویسم که چه نازی وچه کارایی انجام میدی برا همین وبلاگت دیر به دیر آپ میشه عزیزم بازم معذرت       عزیزم متاسفانه چند روز مونده به عاشورا وتاسوعا سرما خوردی از نوع بدجور خدا ببره و دیگه نیاره تاسوعا هم که نذری داشتیم حالت زیاد خوب نبود الهی مامان فدات گلم      راستی دست مامانی و باباجونم درد نکنه همه کارهای آش نذری با اونا بود وخیلی هم خوشمزه شده بود جای دوست جونا خالی.....   تزئین های آش هم با مامانی بود دست گلش درد نکنه   آنیل خانوم روز تاسوعا خونه آنا وآت...
3 آذر 1392

هدیه های روز کودک آنیل

سلام  سلام ما اومدیم با هدیه های روز کودک آنیل         آنیل و مامان     و اما اصل کاری کادو هاهاهاها..........     کجاست؟؟؟؟؟؟؟ ادامه مطلب  و بریم با هم ببینیم      کادو های مامان وبابا           این جورابهای خوشگل هم کادوی دختر عمه آی سان هست ممنون آی سان جونی ی ی ی ی خیلی دوست داریم         حالا چند تا عکس هم از آنیل خانومی  ...
19 مهر 1392

شروع ماه مهر

سلام دوست جونا اینا رو که مینویسم واسه ما نی نی های گذشته است  برا یادآوری اون دوران خدایی شمام اینجوری بودین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟     شما یادتون نمیاد ، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی ، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد … . . شما یادتون نمیاد ، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم بعد عرق میکرد ، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند ، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت ، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد میدیدیم دفترمون رو سوراخ کر...
31 شهريور 1392

اسباب کشی ما.....

  آنیل جونم چون مامان از اول مهر قراراه بره مدرسه و شمام واسه رفتن به مهد خیلی چوچولویی تصمیم گرفتیم بری خونه مامانی و پیش بابا جون و خاله آناهیتا و دایی نیما بمونی (آخه مامانی هم معلمه و اونم خونه نیست) و این خونمونم خیلی از خونه مامانی اینادوره من وبابایی تصمیم گرفتیم بریم نزدیک مامانی اینا خونه بگیرییم واین خونمونو اجاره بدیم البته خونه جدیدمون بزرگتره و شمام واسه خودت  اتاق مجزا داری و کلی ذوق می کنی مامان فدات شه گلم   عکس های جدیدی از آنیل خانوم                     بقیه در ادامه مطلب   اینجا آنیل سرما...
26 شهريور 1392

ما بلاخره برگشتیم

  سلام دوست جونای عزیزم ما بلاخره بعد از مدتی برگشتیم  به علت اسباب کشی و نبود اینترنت کم پیدا شده بودیم و از این به بعد امیدوارم زیاد پیدا شویم در لینکهای بعدی عکس های جدید آنیل خانوم و اتاق جدیدشو میذارم           ...
18 شهريور 1392